برگی از نوشته های دکتر شریعتی
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی
 

شیطان

بهترین فرشته ها همین شیطان بود

مرد و مردانه ایستاد و گفت نه سجده نمی کنم

تورا سجده می کنم اما این آدمک های کثیفی را که از گل متعفن ساخته ای سجده نمی کننند.

این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانیش خدا و بهشت و پرستش و بزرگواری و آخرت و 

حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش می کند.برای یک شکم انگور یا خرما یا گندم گوسفندوار پوزهاش را به زمین فرو می بردو چشمش را بر آسمان تو میبندد سجده نمی کند. 

این چرند بد چشم شکم چران پول دوست کاسبکار پست سجده نمی کند.؟

کسی را که به خاطر تو .برای نشان دادن ایمان و اخلاصش به تو یک دسته گندم زرد به قربانگاه 

می آورد.... او که به خاطر خوشگلی خواهرش حرف تورا زیر پا می گذارد.پدرش را لجن مال می کند؟برادرش را می کشد؟

 زندگی

زندگی خوردن و خوابیدن نیست 

انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.

زندگی چون گل سرخی است 

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.

یادمان باشد اگر گل چیدیم 

عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند.

 مناجات

خداوندا،برای همسایه كه نان مرا ربود، نان !! برای عزیزانی كه قلب مرا شكستند، مهربانی !! برای كسانی كه روح مرا آزردند، بخشش !! و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم....
 
 
مردمان ما

 عده ای مثل قرص جوشانند، در لیوان آب که بیاندازیشان

 طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند

 اما کافی است کمی صبر کنی

 بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند.

 جامعه:

جامعه دو طبقه دارد:

 1:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند

 2:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.


عقل

اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب .

و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس .

و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو .

و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل...


بی کسی

من را کس نساخت خداساخت زیرا من کسی

را نداشتم کسم خدابود کس بی کسان.

 امانت

خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند !

  
ایدئولوژی

دمکراسی میگوید: رفیق، حرفت رو خودت بزن نانت را من میخورم .

مارکسیسم میگوید: رفیق  نانت رو خودت بخور حرفت را من میزنم.

فاشیسم میگوید: رفیق  نانت را من میخورم .حرفت را هم من میزنم و تو فقط برای من کف بزن

اسلام حقیقی میگوید: نانت را خودت بخور حرفت را هم خودت بزن و فقط من برای اینم که تو به این حق برسی

اسلام دروغین میگوید : تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم وووو حرف بزن اما آن حرفی که ما میگوییم

 منتظر

آنکه معترض نیست، منتظر نیست و معترض، منتظر نیست
  
دعا
برایت دعا میکنم خدا از تو بگیرد آنچه که خدا از تو میگیرد

 

سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دست های نویسندگان،

اگر بدانی ، خود می توانی نوشت.

(مجموعه آثار ۷)

 انسانها

از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!
 

آرزوی انسان

اگر کینه نبود؛ قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.

 وجودم

وجودم تنها یک حرف است
و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف؛

امّا بر سه گونه:
سخن گفتن،
معلّمی کردن،
و نوشتن.

 زندگی چیست؟

اگر خنده است چرا گریه میكنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میكنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می كنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم

 اگر

اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.

اگر

 اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند،

همیشه می توانستند تنها نباشند.

 اگر
اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا.

 چقدر

چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.

 به همان سادگی

به همان سادگی خداوندی که در برابر اندیشه های فلسفی عمیق خود را پوشیده میدارد...
در برابر احساس ساده و دوست داشتن بی ریاو یک عشق پاک و متعالی

خود را روشن وآشکار مینماید...

 

خدایا

رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد.

قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر

ایمانم افکنم، تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند

و برای دین کار می کنند نه آنها

که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند!

 
چه زیبا


چقدر دوست دارم این سخن مسیح را « از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند»

 




:: بازدید از این مطلب : 1171
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 25 شهريور 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: